هر ساعت که می گذرد شن های ساعت با همان سرعت مسخره همیشگی خود بر روی تله خاکی به اندازه 24 سال از عمر می ریزند و سنگین تر می شوند. باری که چشم بگشاییم سال بر سالی دیگر تل انبار شده و ما هنوز مبهوت گذر زمان از دریچه افکار محدود خود هستیم.
محدوده افکار ما روند توابع صعودی را همیشه طی نمی کند. برخی اوقات همانند توابع نمایی، دریچه ما به کرانه ی صحرایی وسیع می شود؛ برخی اوقات سینوس و کسینوس های زندگی توابع دید ما را بزرگ و کوچک می کند و ما در اندوه این تغییرات در خود فرو رفته یا خود را غرق در دنیا می کنیم؛ آن دیگر به ما بستگی دارد.
سخت بر می آشوبیم که این چه روزگار گربه صفتی است و جواب ما را اینگونه می دهد چون دریچه ما در سراشیبی سقوط در حال لیز خوردن است و ما به اقتضای شخصیت خود و حال او دیگر باز نمی گردد ( در سوگ کفش هایی بی روح)...
ادامه مطلبما را در سایت او دیگر باز نمی گردد ( در سوگ کفش هایی بی روح) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hsmabiri بازدید : 62 تاريخ : جمعه 10 آذر 1396 ساعت: 19:53